- داستانک رمضان 30/ فطریه
به گزارش مجله فرهنگ و هنر صلح
پشت سر امام جماعت ایستاده بود و مدام این پا و آن پا میکرد. دو به شک بود که به حاج آقا بگوید مشکلش را یا نه؟
بالاخره دل را به دریا زد و پیش سید رفت.
- حاج آقا سلام. میخواستم یه چیزی بگم.
- به به. سلام آقا رضا! عید شما مبارک. آکجایی پسر؟ میدونی چند شبه دنبالت میگردم؟ قراره به بچههایی که شاگرد اول شدن جایزه بدم.
دستش را توی جیب قبایش کرد. پاکت را در آورد و گرفت سمت پسر.
- حاج آقا آخه...
- آخه نداره آقا رضا. مبارکت باشه.
***
پسربچه در حالی که به سمت خانه میدوید از گوشه پاکت دههزار تومانیهای نو و تا نخورده را نگاه میکرد و توی دلش قند آب میشد که امشب میتواند برای مادر و خواهر کوچکش چیز خوشمزهای بخرد. نزدیکیهای خانه که رسید یادش افتاد امسال چون کم به مدرسه میرفته شاگرد اول که هیچ، نزدیکهای آخر شده است.
***
حاج آقا از زیر سجاده، کاغذی را در آورد و اسم رضا را خط زد. بالای کاغذ نوشته بود: «کمک از محل فطریه نمازگزاران.»
57243
بازنشر مطالب و اخبار گروه خبری
پایگاه تحلیلی خبری صلحاگر خبر یا گزارشی دارید از بخش خبریار صلح برای ما ارسال نمایید.
قوانین خبریار صلح
- در صورت تمایل اعلام نمایید تا اخبار و گزارش ها با نام خود شما منتشر گردد.
- شما می توانید از بخش خبریار صلح، اخبار و گزارش های خود را ارسال نمایید.
- شما می توانید اخبار و گزارش ها را به ایمیل solhkhabar@yahoo.com ارسال نمایید.
- لطفا در ارسال اخبار و تصاویر و گزارش های خود قوانین و مقرارت را رعایت فرمایید.
- از ارسال مطالب خلاف عفت عمومی اکیدا خودداری فرمایید.
- از ارسال کاریکاتورهای توهین آمیز یا تصاویر موهن اکیدا خودداری فرمایید.
- رعایت کپی رایت در مطالب ارسالی الزامی است.
- در صورت مشاهده تخلف پس از تذکر ، حساب کاربر خاطی بلافاصله حذف می گردد.
گروه وبگردی و خبریار صلح